Fm0176 #
کتاب زندان ها، له کارچری
وضعیت:
دسته بندی : مبانی نظری معماری
فروشگاه : فروشگاه معماری هفت
نویسنده : جیوانی باتیستا پیرانزی
مترجم : پویان روحی
انتشارات : انتشارات کتابکده کسری
سال چاپ : 1396
نوبت چاپ : اول
قطع : رحلی
شابک : 9786006509778
تعداد صفحه 92 انتشارات کتابکده کسری تألیف جیوانی باتیستا پیرانزی ترجمه پویان روحی
کتاب زندان ها، له کارچری
کتاب زندان ها، له کارچری
کد Fm0176
تعداد صفحه 92
وزن 230
تألیف جیوانی باتیستا پیرانزی
ترجمه پویان روحی
انتشارات کسری
چاپ اول
سال 1396
موضوعات
مبانی نظری معماری
کتاب زندانها مجموعهای از ترسیمهای جووانی باتیستا پیرانزی (۱۷۲۰ -۱۷۷۸) با عنوان زندانهاست که نخستین بار در حدود ۱۷۴۵ در قالب چهارده گراور و در تعداد اندک منتشر شد. ترسیمهایی که به شکلی غیرقابل تصور بر دنیای هنرِ پس از خود تاثیر گذاشتند و منبع الهامی برای نویسندگان، طراحان، معماران و فیلمسازان شدند.
پیرانزی به نوعی آغازگر مسیری است که آن را با نامهای معماری رادیکال، معماری مفهومی، یا معماری خیالی میشناسیم. در اینکه چقدر میتوانیم به این برچسبها اتکا کنیم، کمی تردید وجود دارد. زیرا پرسشی که مطرح میشود این است که اگر معماریای رادیکال یا خیالی نباشد، آیا اساساً معماری است؟ در طول تاریخ معماری یا دستکم در طول سیصد سال اخیرِ این تاریخ، بودهاند معمارانی که با واقعیت دنیا کنار نیامدهاند. آنها با ترسیمهای خود، واقعیتهای دیگری را به تصویر کشیدهاند و واقعیت موجودی را که نمیپسندیدهاند، تداوم نبخشیدهاند. آنها دنیاهای جدید و ناموجودی را متصور شدهاند.
پیرانزی زندگی خود را در زندانها سپری کرد: زندانِ فقر که هیچگاه نتوانست واقعاً از آن بیرون بیاید. زندانِ آرزوهای دستنیافته: او آرزو داشت معمار شود، اما نهایتِ تلاش او برای رسیدن به این هدف، به [تولید] تصاویر خیالی و گراورهای رومانتیکش منجر شد.
این زندانها بازتابی هستند از دنیایی که پیرانزی خود را در آن میدید؛ زندانی بدون دیوار، بدون نیاز به دیوار. زیرا آنسوتر از آن چیز دیگری وجود ندارد. تا هست، همین زندان است؛ ساختارها و تاقهای تو درتویی که تا بینهایت تکرار میشوند و امکانِ گریز از آنها وجود ندارد.
پیرانزی در عین حال که مرز میان هنرمند و معمار، و معمار و باستانشناس را کمرنگ میکند، به دنبالِ ایجاد انقلاب در پرسپکتیو نیست. (کارشناسان جنگِ قرون وسطی در رسالههایی که دربارهی هنر جنگ و محاصره [ی شهرها] نوشته بودند، از هر هنرمند دیگری که در حد فاصل دورههای رنسانس و باروک زندگی میکرد، به کوبیسم نزدیکتر بودند.) او پرسپکتیو را در وضعیتی دقیق نیاز دارد، نه در وضعیتی شکسته.
زندانهای پیرانزی فضاهای پرواز خیال و در عین حال مکانهای ناممکنی هستند؛ ساختارهای تودرتویی که با زیر پا گذاشتنِ اصول معماری کلاسیک شکل گرفتهاند. این ساختارها گاه دارای تضادهای فضاییاند؛ مثل پلکانی که بهطور همزمان روی دو صفحه قرار دارد. این فضاها فاقد دیوارهای بیرونیاند و امکان تعیین بیرون و درون را از بین میبرند. گاه از میان بازشوهای کوچکی که نشان داده میشوند، تصویری از بخش آشنایی از شهر رم دیده میشود. اما هیچ دلیلی وجود ندارد که این تصاویر، نشانهای از پایان زندان در آن نقطه باشند. ابزار و آلات شکنجه در جایجایِ این فضاها دیده میشوند؛ اما به استثنای یک مورد، اشارهی مستقیمی به شکنجه نمیشوند. نمایش غیرمستقیمِ این ابزار و سایههای نامشخص انسانهایی که گاه و بیگاه دیده میشوند، ترس مبهمی بر این فضا حاکم میکنند.
زندانهای پیرانزی قرار نیست ساخته شوند، نمیتوانند ساخته شوند. آنها دنیای جدیدی هستند که ریشه در واقعیتِ دنیای زمانهی پیرانزی دارند و در عین حال از آن فراتر میروند. این زندانها بازتابی هستند از دنیایی که پیرانزی خود را در آن میدید؛ زندانی بدون دیوار، بدون نیاز به دیوار. زیرا آنسوتر از آن، چیز دیگری وجود ندارد. تا هست، همین زندان است؛ ساختارها و تاقهای تودرتویی که تا بینهایت تکرار میشوند و امکانِ گریز از آنها وجود ندارد.
کد Fm0176
تعداد صفحه 92
وزن 230
تألیف جیوانی باتیستا پیرانزی
ترجمه پویان روحی
انتشارات کسری
چاپ اول
سال 1396
موضوعات
مبانی نظری معماری
کتاب زندانها مجموعهای از ترسیمهای جووانی باتیستا پیرانزی (۱۷۲۰ -۱۷۷۸) با عنوان زندانهاست که نخستین بار در حدود ۱۷۴۵ در قالب چهارده گراور و در تعداد اندک منتشر شد. ترسیمهایی که به شکلی غیرقابل تصور بر دنیای هنرِ پس از خود تاثیر گذاشتند و منبع الهامی برای نویسندگان، طراحان، معماران و فیلمسازان شدند.
پیرانزی به نوعی آغازگر مسیری است که آن را با نامهای معماری رادیکال، معماری مفهومی، یا معماری خیالی میشناسیم. در اینکه چقدر میتوانیم به این برچسبها اتکا کنیم، کمی تردید وجود دارد. زیرا پرسشی که مطرح میشود این است که اگر معماریای رادیکال یا خیالی نباشد، آیا اساساً معماری است؟ در طول تاریخ معماری یا دستکم در طول سیصد سال اخیرِ این تاریخ، بودهاند معمارانی که با واقعیت دنیا کنار نیامدهاند. آنها با ترسیمهای خود، واقعیتهای دیگری را به تصویر کشیدهاند و واقعیت موجودی را که نمیپسندیدهاند، تداوم نبخشیدهاند. آنها دنیاهای جدید و ناموجودی را متصور شدهاند.
پیرانزی زندگی خود را در زندانها سپری کرد: زندانِ فقر که هیچگاه نتوانست واقعاً از آن بیرون بیاید. زندانِ آرزوهای دستنیافته: او آرزو داشت معمار شود، اما نهایتِ تلاش او برای رسیدن به این هدف، به [تولید] تصاویر خیالی و گراورهای رومانتیکش منجر شد.
این زندانها بازتابی هستند از دنیایی که پیرانزی خود را در آن میدید؛ زندانی بدون دیوار، بدون نیاز به دیوار. زیرا آنسوتر از آن چیز دیگری وجود ندارد. تا هست، همین زندان است؛ ساختارها و تاقهای تو درتویی که تا بینهایت تکرار میشوند و امکانِ گریز از آنها وجود ندارد.
پیرانزی در عین حال که مرز میان هنرمند و معمار، و معمار و باستانشناس را کمرنگ میکند، به دنبالِ ایجاد انقلاب در پرسپکتیو نیست. (کارشناسان جنگِ قرون وسطی در رسالههایی که دربارهی هنر جنگ و محاصره [ی شهرها] نوشته بودند، از هر هنرمند دیگری که در حد فاصل دورههای رنسانس و باروک زندگی میکرد، به کوبیسم نزدیکتر بودند.) او پرسپکتیو را در وضعیتی دقیق نیاز دارد، نه در وضعیتی شکسته.
زندانهای پیرانزی فضاهای پرواز خیال و در عین حال مکانهای ناممکنی هستند؛ ساختارهای تودرتویی که با زیر پا گذاشتنِ اصول معماری کلاسیک شکل گرفتهاند. این ساختارها گاه دارای تضادهای فضاییاند؛ مثل پلکانی که بهطور همزمان روی دو صفحه قرار دارد. این فضاها فاقد دیوارهای بیرونیاند و امکان تعیین بیرون و درون را از بین میبرند. گاه از میان بازشوهای کوچکی که نشان داده میشوند، تصویری از بخش آشنایی از شهر رم دیده میشود. اما هیچ دلیلی وجود ندارد که این تصاویر، نشانهای از پایان زندان در آن نقطه باشند. ابزار و آلات شکنجه در جایجایِ این فضاها دیده میشوند؛ اما به استثنای یک مورد، اشارهی مستقیمی به شکنجه نمیشوند. نمایش غیرمستقیمِ این ابزار و سایههای نامشخص انسانهایی که گاه و بیگاه دیده میشوند، ترس مبهمی بر این فضا حاکم میکنند.
زندانهای پیرانزی قرار نیست ساخته شوند، نمیتوانند ساخته شوند. آنها دنیای جدیدی هستند که ریشه در واقعیتِ دنیای زمانهی پیرانزی دارند و در عین حال از آن فراتر میروند. این زندانها بازتابی هستند از دنیایی که پیرانزی خود را در آن میدید؛ زندانی بدون دیوار، بدون نیاز به دیوار. زیرا آنسوتر از آن، چیز دیگری وجود ندارد. تا هست، همین زندان است؛ ساختارها و تاقهای تودرتویی که تا بینهایت تکرار میشوند و امکانِ گریز از آنها وجود ندارد.
کتاب زندان ها، له کارچری